سلام به دوستای گلم
خیلی وقت بود نیومده بودم پیشتون
امروز اومدم یکم درد و دل کنم
آخه خیلی دل تنگم
از طرف دیگه شاید جور شه آخر هفته ببینمش
اما هنوز معلوم نیست
دعا کنید جور بشه خیلی دلم می خواد ببینمش
امروز 25 روز میشه که از هم جدا شدیم
من دلم تنگ شده
پس کی این دوری تمام می شه
برامون دعا کنید
منم زیاد وقت ندارم بنویسم
بازم میام پیشتون
و امیدوارم با یک خاطره قشنگ بیام
تا اون روز خداحافظ
سلام به همه ی دوستان گلم
امروز اومدم 1 خبر خوب بدم
مشکلات ما حل شد
در واقع از اول مشکلی نبود من یکم بزرگش کردم آخه وقتی دلتنگ می شم دست خودم نیست سریع ناراحت می شم و به هم می ریزم.
اون روز واقعا دلم می خواست ببینمش.وقتی قرار بهم خورد خیلی ناراحت شدمو ....................
ولی فکر می کنم چنین مشکلی لازم بود آخه تو این مدت که از هم دور بودیم نه این که از هم خبر نداشته باشیم ها ولی خوب.........
من فهمیدم واقعا عاشقشم و نمی تونم بدون اون زندگی کنم
من همه ی مشکلات و دلتنگیام رو به اون می گم و اون آرومم می کنه
ولی این روزها بعضی چیز ها رو نمی تو نستم بهش بگم و این خیلی بد بود
تمام طول روزفکرش از سرم بیرون نمی رفت
تا این که با 1 صحبت ساده معلوم شد من یکم تند رفتم
از قدیم گفتن دعوا نمک زندگیه.زندگیه ما که فعلا نمکش کافیه امیدوارم حالا حالا ها ازین مشکلات پیش نیاد.
دلم خیلی براش تنگ شده دلم می خواد ببینمش اما...........
اما نمیشه شاید 3 ماه یا بیشتر طول بکشه که بتونم ببینمش.
وای خدای من یعنی می تونم تحمل کنم؟
به هر جا می روم یاد تو با من
تمام زندگیم از آن تو بس؟
نمی دانم چرا این گونه هستم
کمی آشفته و دلتنگ هستم
اگر بودی کنارم یار خوبم
نبودم این چنین آشفته و تک
من و تو عاشق و معشوق بودیم
برای هم رفیق و یار بودیم
نمی دانم چه شد آن روز آن جا
که من گفتم نبینم هیچ او را
ولی قلبا نبود این آرزویم
دلم تنگ و چشم در آرزویش
چقدر خوبه که اون روزها تموم شد
هوای عاشقی از آن ما شد
عزیزم عاشقم عاشق تر از قبل
همیشه با توام افزون تر از قبل
خدایا کم خکن مهر و محبت
فزون کن عاشقیم افزون تر از قبل
نکن ما را جدا از هم خدایا
که می میریم از دوری هم ما
ای بهترین کسم تمتم دنیام تویی
خودت می دونی که بدون تو هیچم
اگر ناراحتت کردم ببخشید
می زاریم به حساب بچگی و دلتنگی
امیدوارم دیگه ازین مشکلات پیش نیاد
عزیزم دوست دارم
امروز صبح همش به این فکر می کردم که به چه بهونه ای برم بیرون
آخه دیشب بهم گفته بود باید منو ببینه
نمی خواستم ناراحتش کنم و بگم نمیام آخه منتظرم بود
خودمم دلم می خواست قبل رفتنم ببینمش
هر جور بود 1بهونه ای جور کردم تا فقط 30دقیقه ببینمش
10 دقیقه هم برام کافی بود
تا این که 30 دقیقه به وقت قرار مونده اس ام اس زد که 1 مشکلی هست
خیلی لحظه ی بدی بود
دلم می خواست گریه کنم اما نمی شد مهمون داشتیم
رفتم بیرون همش منتظر بودم ببینمش اما فایده نداشت اون بیرون نبود
تا عصر منتظر موندم که حداقل 1 اس ام اس بزنه که ببخشید نشد
تصمیم گرفتم دیگه باهاش چند روزی حرف نزنم
اما مجبور شدم شب بهش اس ام اس بزنم
چیزی گفت که خیلی بهم ریختم گفتم دیگه امشب به من اس ام اس نزن
داشتم ماه عسل رو نگاه می کردم.دیگه نمی تونستم تحمل کنم باید حرفامو بهش میزدم
5 6تا اس ام اس فرستادم
ولی جوابی نگرفتم
ازش خواستم on بشه اما میگه نمی تونه
خیلی دلم گرفته
الان که اینارو می نویسم اشکام دست خودم نیست
وقتی فکر می کنم ممکنه 3 4 ماه نبینمش دیونه می شم
امشب باید 1 تصمیم بزرگ بگیرم
می دونم اگه من می گفتم نمی تونم بیام حتما دعوا می شد اما الان این فقط منم که دارم عذاب می کشم
آخه چرا باید این طور باشه
من تصمیمم رو گرفتم حالا حالا ها پیشش نمی رم
چند روزیم نمی خوام ازش خبر بگیرم
نمی دونم کارم درست هست یا نه اما نمی خوام ببینمش
همیشه بهم میگه لج بازی میکنم
ولی من باید 1 جور ناراحتیم رو نشون بدم
حتما میاد و این مطلب رو می خونه
احتمالا ناراحت هم بشه
اما من باید امشب به یکی این حرف هارو می زدم
خیلی ازت ناراحتم به این سادگی ها هم از دلم بیرون نمی ره
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون می زنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه
تو مثل خواب گل سرخی لطیفی مثل خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون می کنه
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه
سلام به همه ی دوستانم
می دونم که برای تبریک سال نو یکم دیر شده اما دلم نمیومد تولد بهترین کسم رو تمام کنم
از همه ی شما هم به خاطر شرکتتون تو جشن ما تشکر می کنم واقعا گل کاشتین ممنون